بی قراری

نگاشت های ذهنی پر دغدغه!!!

بی قراری

نگاشت های ذهنی پر دغدغه!!!

جمعه, ۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۹ ب.ظ

شعرهایم دستباف مهربانی های توست...

کافیست باور کنی ک هر لحظه ی بودنت در دستان مولاییست ارحم الراحمین.

تصور معنای ارحم الراحمین خیلی برایم شیرین است...

مهربان ترین ِ مهربانان...

وقتی باور کنی ک با تمام اختیاراتی ک داری،یک جاهایی بی اختیار و در بندی،

یک جاهایی تغییر واقعیت ها از اراده و دستان تو خارج است،

دیگر هیچ اتفاقی برایت تلخ نخواهد بود...

این بی اختیاری را وقتی کنار عبد بودن بگذاری،

وقتی کنار جمله ی " تو فقط آمده ای که برای محبوبت دلبری کنی و لاغیر ! "بگذاری،

دیگر معنای زندگی برایت تغییر میکند...

میدانم سخت است...

سخت است دویدن و نرسیدن،

سخت است قدم زدن بر روی دل.سخت است دست و پازدن بیهوده...

اما این همه سختی،

گاهی آنچنان لذت بخش میشود ک با هیچ چیز دیگری قابل قیاس نیست...

تصور معنای ارحم الراحمین خیلی برایم شیرین است...

تصور کن کسی ک نهایت مهربانی و عشق است،

میخواهد بزرگت کند،میخواهد خراب کند همه ی دیوار هایی را ک باهمکاری شیطان و نفست ب دور خودت کشیده ای

میخواهد بتراشد زنگارهای قلبت را میخواهد زلال کند وجودت را...

این زلال شدن،هزینه میخواهد،

این همه زیبایی صبر و تحمل میخواهد...

این سختی ها فقط یک معنا دارد...

آن هم اینکه محبوب ارحم الراحمینت رهایت نکرده است...

یعنی هنوز هم دوستت دارد.یعنی هنوز هم هوایت را دارد.

امتحانت میکند ک بفهمی کوچکی ات را..

بفهمی ضعف هایت را...

أحَسِبَ النَّاسُ أنْ یُتْرَکُوا أنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ * َلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ...؛

 مردم گمان نکنند همین که گفتند ایمان آوردیم، ما آنها را رها می‌کنیم و از آنها می‌پذیریم. اینها باید امتحان شوند. پیشینیان را امتحان کردیم، اینها را نیز امتحان خواهیم کرد...   -عنکبوت (29)، 2،3


بفهمی عاشقانه هایت بوی ادعا میدهند...

محبوبت میخواهد ک خسران زده نشوی...

میگفت مثال خسارت،مثال یخ فروشیست ک با تمام سرمایه اش،قالب های یخ را میخرد و روانه ی بازار میشود...

زمان میگذرد،

آفتاب سوزان بر تن یخ ها میتابد و ذوبشان میکند...

و یخ فروش میماند و هیچ...

یخ فروشی ک ن تنها سودی نبرده است،ک همه ی سرمایه اش را بر باد داده است.

والعصر.ان الانسان لفی خسر...



در پس هر امتحان،یک آجر از دیوار ضعف هایت کم میشود...

خوب دقت کن.نکند چند ر.وز بعد دوباره آن آجر را برداری و گوشه ای از وجودت را پر کنی...

اصلا زندگی یعنی همین...

زندگی یعنی مچجموعه ای از دوراهی ها و انتخاب ها.زندگی یعنی محبوبی قادر وتوانا آجر های سست و آلوده ی وجودت را جدا کند و عقیق و الماس و زمرد جایگزین کند...

حواست باشد تو،این میان گول ظاهر سنگ ها و آجر های سیاه را نخوری و فقط بنده ی مولای ارحم الراحمینت باشی، او آنقدر علیم و داناست  ک خوب میدانت کوچه پس کوچه های وجود مخلوقش را...

حواست باشد سر ب هوایی نکنی.گاهی بعضی از سر ب هوایی ها را نمیتوان جبران کرد...

گاهی بعضی از سر ب هوایی ها،ب خون جگر جبران میشوند...

بی قرار!

حواست باشد ب امتحان ها...

حواست باشد ب انتخاب ها...

 

میگفت،اصل عذابی ک آن دنیا جهنمیان میکشند عذاب حسرت است...

حسرت از غافل شدن...

غفلت از آن همه سرمایه برای تشخیص...

تشخیص سنگریزه از مروارید...

تشخیص مس از طلا...

خواست باشد...

حواست باشد...



 

  • مهدیه میرزایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی