بی قراری

نگاشت های ذهنی پر دغدغه!!!

بی قراری

نگاشت های ذهنی پر دغدغه!!!

پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۳۰ ب.ظ

یادداشت های روزانه

از بیست و هفتم دی ماه پارسال تمام اتفاقات روزانمو مینوشتم تو تقویمی ک  فاطیما برام خریده بود و برای اولین بار بود ک هرروز نوشتن رو تجربه میکردم...
واقعا دوستشون داشتم و خیلی لذت بخش بود برام...
تا حدوداسفند ماه این نوشتن ها ادامه داشت تا اینکه نمیدونم چی شد ک دیگه ننوشتم...
13 فروردین بود ک یاد دفترم افتادم
رفتم یادداشت های روزانمو نگاه کردم
حالم ازشون بهم میخورد
همه شو ریختم تو آشغالی:دی
الان یهو یادشون افتادم دلم براشون تنگ شد:دی
ی همچین احساسات نامتوازنی داشتیم ما تو این ی سال...
دیروز ک داشتم مرور میکردم این ی سال رو،باخودم گفتم این سخت ترین سالزندگیم بود از همه جهت
شاید ب اندازه ی تمام عمرم گریه کردم
یاد سال قبلش افتادم ک با خودم گفته بودم این سخت ترین بود و حتی سال قبل ترش ک فکر میکردم دیگه قرار نیست اینهمه مشکل سر راهم سبز بشه و سخت تر از اینو نمیتونم تحمل کنم...
اما انگار قراره سال ب سال سختی ها بیشتر بشن و تحمل ما بیشتر...


لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ....


خدایا هرآنچه میگیری شکر

هرآنچه میدهی شکر...



  • مهدیه میرزایی

نظرات  (۲)

  • بی پلاک ...
  • تو حتی سختی رو ندیدی چه برسه که بخوای سختی بکشی........

    تو یعنی همه مون ........
    پاسخ:
    اینجورام نیست...
  • بی پلاک ...
  • اینجوریایم نباشه اینجوریم که تو میگی نیست ....
    پاسخ:
    چم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی